سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آقا من .... - راز گشایی

آقا من.....

شنبه 86 شهریور 3 ساعت 11:4 عصر

دلم گرفته ..هوار تا هوار تا ..خیلی سعی کردم که خودمو کنترل کنم! نتونستم حواسمو جمع کار کنم ! گفتم خب بریم  تو نت ..اون آفف ها که از دل سوختگی فراغ مولا می گفت و شعر های نابی که ... وبلاگ ایشون که . گفتم بریم ایمیل ها ..ولی باز ...  گفتم بنویسم...برای خواننده ها .. دی سی شدم و رفتم تو ورد ..نوشتم . و نوشتم و نوشتم... شد 3 صفحه ... تازه بقیه اش رو زدم « ادامه دارد » ... بعد اومد بفرستم.... یه چک کردم و ... ولی..بعد پشیمون شدم...! دلم گرفته ..حتی به اندازه نوشتن درد و دل ها ... رفتم سراغ دیوان آن یار دلنوازم !

آمد ...

تا تکیه گهت عصای برهان باشد
تا دید گهت کتاب عرفان باشد
در هجر جمال دوست تا آخر عمر
قلب تو دگر گون و پریشان باشد

حرفی ندارم... آقا اگه کسی دلخوری چیزی داره بیاد بگه ! ما تصفیه حساب کنیم ! نمی خوایم قلب ما دگرگون و پریشان باشد ! یه حلالیت طلبی !

دارم با خودم می خونم :


ای دل طوفانی ام آرام باش !
یک تپش با طبع من همگام باش!
واژه هایم را پر از احساس کن!
دیده را از اشک چون الماس کن!
وا کن از پای قلم زنجیر را !
بشکن این بغض شب دل گیر را !

با خودم میگم :
در ذهن الهی «از دست دادن »معنایی ندارد!
با خودم میگم:
در ذهن الهی «مانع »وجود ندارد !
چون با خدا همراهم ! زمانی وجود ندارد که تنها باشم!
با خودم میگم:
خدایا! منم حرف دارم! ...گوش میدی؟!... خواهش می کنم

Uploaded Image

الهی ! دانایی ده که از راه نیفتم و بینایی ده که در چاه نیفتم .

 الهی ! آفریدی رایگان و روزی دادی رایگان ، بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان .

الهی بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید مابی آب مکن 

 الهی ! می بینی و می دانی و برآوردن می توانی 

 الهی ! بود و نابود من تورا یکسان ، از غم مرا به شادی رسان.
 
                                            خواجه عبد الله!

نوشته شده توسط : طفل طریق

راز گشا [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

باز آمدیم
[عناوین آرشیوشده]