سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طفل طریق - راز گشایی

خدا زیاد دوس داره !!!

چهارشنبه 86 شهریور 21 ساعت 5:38 عصر

دیشب خواهر کوچکترم گفت :....! من هر شب 500 تومن میذارم زیر بالشم که فرشته بیاد و بکنه 1000 تومن !!ولی ...پس چرا برای بعضی از بچه های کلاس یه شبه  این هوااااا میشه اما مال من نه !!؟؟ من دختر بدی ام !؟
گفتم:نه عزیزکم!کی گفته بدی!!؟؟خیلی هم خوبی! بلندش کردم و گذاشتم رو پام!موهاشو بین انگشتام چرخوندم و  بوسش کردم !
گفت:خدا پول دوست نداره !؟
یه کم اخم کردم و گفتم:بستگی داره اون پو از کجا بیاد و برای چی بره !؟
گفت:500 تومن خیلی زیاده ؟!
خنده ام گرفته بود   گفتم:نه دختر!! 500 تومن خرج آدامسم نیس!
گفت:خدا زیاد بذاری زیاد میده !؟
گفتم: زیاد و کم واسه خدا نداره .
گفت:چرا داره...دروغ میگی... و محکم زد به پام که ثابت کنه دارم دروغ میگم ! دستای کوچیکشو گرفتم و گفتم : نه!!!شیششششششش   بیدار میشن!آروم حرف بزن!
گفت :داره..داره...خدا زیاد دوس داره ..وقتی کم بذاری و کم باشه دوس  نداره!
گفتم:1000تومنو برای چی می خوای خدا بده ؟!
گفت:نمیگم! ....خواهش و التماس که ....نمی گم!خدا گفته نگو!
گفتم:خب نگو!
گفت:اگه نگم میده !؟
گفتم:نمی دونم!
گفت :اما اگه نگم و نده چی؟اگه بگم و نده چی ؟اگه بگم و بده چی میشه! اگه هم نگم هم نده چی ؟اون وخ مامان سارا هنوز خوب نمیشه!
گفتم:مامان ساراااااااا؟؟؟!!!
گفت:آآآخخخخخ !!خدا نمیده ها!!! ....نشنیدی مگه نه!....تو قیافه نگرانش که نگاه می کردی نمی تونستی بگی :چرا شنیدم !
گفتم:چی رو نشنیدم!؟مگه چیزی گفتی ؟!
خندید و گفت :دوست دارم..میرم بخوابم!
اون شب رفت خوابید تا شاید فرشته خدا بیاد و 500 تومنشو بکنه 1000 تومن تا بده به مامان سارا! ولی با خودم هی گفتم :
خدا زیاد دوس داره ..وقتی کم بذاری و کم باشه دوس  نداره!..خدا زیاد دوس داره وقتی کم بذاری و کم باشه دوس نداره .....
راستی ؟!خدا زیاد دوس داره ؟وقتی کاری  عملی؛خیر و نیکی ای ؛دوست داشتن و عشقی ؛ پول و ثروتی ؛ امید و نیازی ؛ و.... کم باشه ..دوس نداره ؟واقعا خدا زیاد دوس داره !؟یا ..خدا زیاد و کم نداره !؟
خدا پول خواهرمو 1000تومن می کنه تا بده مامان سارا ؟!!!


نوشته شده توسط : طفل طریق

راز گشا [ نظر]


قدم در راه بی بازگشت بگذاریم!

چهارشنبه 86 شهریور 21 ساعت 5:10 عصر
بسان رهنوردانی که در افسانه ها گویند
گرفته کولبار زاد ره بر دوش
فشرده چوبدست خیزران در مشت
 گهی پر گوی و گه خاموش
در آن مهگون فضای خلوت افشانگیشان راه می پویند
ما هم راه خود را می کنیم آغاز
سه ره پیداست
 نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر
حدیقی که ش نمی خوانی بر آن دیگر
 نخستین : راه نوش و راحت و شادی
 به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی
 دودیگر : راه نمیش ننگ ، نیمش نام
اگر سر بر کنی غوغا ، و گر دم در کشی آرام
سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟
تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست
سوی بهرام ، این جاوید خون آشام
سوی ناهید ، این بد بیوه گرگ قحبه ی بی غم
کی می زد جام شومش را به جام حافظ و خیام
و می رقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی
و اکنون می زند با ساغر مک نیس یا نیما
و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما
سوی اینها و آنها نیست
به سوی پهندشت بی خداوندی ست
 که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند
بهل کاین آسمان پاک
چرا گاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرشان کیست ؟
و یا سود و ثمرشان چیست ؟
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
به سوی سرزمینهایی که دیدارش
بسان شعله ی آتش
دواند در رگم خون نشیط زنده ی بیدار
نه این خونی که دارم ، پیر و سرد و تیره و بیمار
چو کرم نیمه جانی بی سر و بی دم
که از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگهایم
کشاند خویشتن را ، همچو مستان دست بر دیوار
 به سوی قلب من ، این غرفه ی با پرده های تار
و می پرسد ، صدایش ناله ای بی نور
کسی اینجاست ؟
 هلا ! من با شمایم ، های ! ... می پرسم کسی اینجاست ؟
 کسی اینجا پیام آورد ؟
 نگاهی ، یا که لبخندی ؟
فشار گرم دست دوست مانندی ؟
و می بیند صدایی نیست ، نور آشنایی نیست ، حتی از نگاه
مرده ای هم رد پایی نیست
صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ
مل
ول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ
وز آن سو می رود بیرون ، به سوی غرفه ای دیگر
به امیدی که نوشد از هوای تازه ی آزاد
ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است - از اعطای درویشی که می خواند
 جهان پیر است و بی بنیاد ، ازین فرهادکش فریاد
وز آنجا می رود بیرون ، به سوی جمله ساحلها
پس از گشتی کسالت بار
بدان سان باز می پرسد سر اندر غرفه ی با پرده های تار
کسی اینجاست ؟
و می بیند همان شمع و همان نجواست
که می گویند بمان اینجا ؟
که پرسی همچو آن پیر به درد آلوده ی مهجور
خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را ؟
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا ؟ هر جا که پیش آید
بدانجایی که می گویند خورشید غروب ما
زند بر پرده ی شبگیرشان تصویر
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید : زود
وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد دیر
کجا ؟ هر جا که پیش آید
به آنجایی که می گویند
چوگل روییده شهری روشن از دریای تر دامان
و در آن چشمه هایی هست
 که دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آن
و می نوشد از آن مردی که می گوید
چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی
کز آن گل کاغذین روید ؟
 به آنجایی که می گویند روزی دختری بوده ست
 که مرگش نیز چون مرگ تاراس بولبا
 نه چون مرگ من و تو ، مرگ پاک دیگری بوده ست
کجا ؟ هر جا که اینجا نیست
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن ، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
درین تصویر
عمر با سوط بی رحم خشایرشا
زند دیوانه وار ، اما نه بر دریا
به گرده ی من ، به رگهای فسرده ی من
به زنده ی تو ، به مرده ی من
بیا تا راه بسپاریم
به سوی سبزه زارانی که نه کس کشته ، ندروده
به سوی سرزمینهایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزه ست
و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
که چونین پاک و پاکیزه ست
به سوی آفتاب شاد صحرایی
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
و ما بر بیکران سبز و مخمل گونه ی دریا
می اندازیم زورقهای خود را چون کل بادام
و مرغان سپید بادبانها را می آموزیم
 که باد شرطه را آغوش بگشایند
و می رانیم گاهی تند ، گاه آرام
بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلکنده و غمگین
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم
(مهدی اخوان ثالث)
پی نوشت:
هرگز نخواستم باعث توهین به کسی بشوم! شاگرد همه شماها هم هستم!

نوشته شده توسط : طفل طریق

راز گشا [ نظر]


به مهمانی م یرویم!

سه شنبه 86 شهریور 20 ساعت 10:30 عصر

برای مهمانی خدا اماده می شوید!برای انکه عزت یابیم در درگاهش آماده می شوید! برای عزیز شدن (بخوانید لوس کردن) خودتان نزد خدا اماده می شوید !
برخی اعمال مستحب در این ماه عزیز و پر برکت :
1-دعا
 2-استغفار فراوان
3-خواندن نماز های مستحبی مخصوص این ماه 
4- تلاوت قرآن
  5- افطاری دادن به روزه دار حتی به کفایت یک خرما
   6- صله رحم
  7- رسیدگی به نیاز های مستمندان و یتیمان
 8-خواندن دعا های مخصوص همچون:ابوحمزه ثمالی؛دعای افتتاح ؛دعای «یا علی و یا عظیم..»
9- تلاش برای دست یابی به روزه و حفظ سلامتی لازم  
10-احیای شبهای قدر
11- صدقه دادن
12-احترام به بزرگان و پیران
12- مهربانی با کودکان
13- فروبستن چشم از دیدنی های حرام
14- باز داشتن گوشها از شنیدنی های حرام
15- سجده های طولانی و...
التماس دعای فراوان 


نوشته شده توسط : طفل طریق

راز گشا [ نظر]


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

باز آمدیم
[عناوین آرشیوشده]